اشک کودکی که مداد نداشت . اشک زنی که برای شکمِ بچه اش تن فروشی میکرد نه شهوتِ خود. اشک مردی که آخرین دارایش برای فروش ، غرورش بود. اشک دختری که زن بود و ازدواج نکرد . اشک سربازی که عشقش رفت . تئاتر نبود. زندگی بود /ر.خ
کار خیلی خوبی بود . اما پایان بندیش رو دوست داشم طور دیگه ای می بود... و اونجا که میگه : (( نه شهوت خود هم )) می تونست نباشه ... نکته قوت هم اون قسمت بود که : اشک دختری که زن بود و ازدواج نکرد . ممنون
مرسی جناب لی
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
کار خیلی خوبی بود . اما پایان بندیش رو دوست داشم طور دیگه ای می بود...
و اونجا که میگه : (( نه شهوت خود هم )) می تونست نباشه ...
نکته قوت هم اون قسمت بود که :
اشک دختری که زن بود و ازدواج نکرد .
ممنون
مرسی جناب لی